جنبش شعوبیه

و شکل گیری پیوند تاریخی میان ایرانیان در طی قرن ها

نویسنده: هیربد هیومن

جنبش شعوبیه

و‎اژه ی "شعوبیه" ریشه در زبان عربی دارد و به معنای "قوم یا ملت" است. شعوبیه یک جنبش اجتماعی و ادبی در صدر اسلام بود که عمدتاً شامل مسلمانان غیر عرب می‌شد. ولی گاهی مردمانی از ادیان دیگر هم در آن شرکت می کردند. این جنبش به عنوان واکنشی غیر مستقیم و پنهان به وضعیت ممتاز اعراب‌ در امپراطوری‌های اولیه اسلامی، به خصوص در دوران خلافت اموی، ظهور یافت. جنبش شعوبیه با احیای حس افتخار به فرهنگ‌های غیر عرب، به ویژه پارسی، مشخص می‌شد. طرفداران آن به دنبال اثبات برابری فرهنگی و فکری غیر عرب‌ها با اعراب‌ در جهان اسلام بودند.

این جنبش فکری که در قرن‌های نخستین پس از حمله اعراب به ایران ظهور کرد، نقش مهمی در حفظ هویت، فرهنگ، و ادبیات ایرانی در برابر فشارهای فرهنگی و سیاسی خارجی داشت. این جنبش به عنوان بخشی از واکنش به سیاست‌های عرب‌گرایی خلافت اموی و عباسی، تلاش کرد تا ارزش‌ها و دستاوردهای فرهنگی ایرانی را حفظ و احیا کند. با این حال، تأثیر شعوبیه بر حفظ میراث امپراتوری کهن ایران به طور مستقیم بیشتر در زمینه‌های فرهنگی و هویتی بوده است تا جنبه‌های سیاسی و مرزی این امپراتوری.

در طول تاریخ، ایران حملات و تهاجم‌های بسیاری را تجربه کرده است، از جمله حمله مغول‌ها در قرن ۱۳ و حملات محمود غزنوی در قرن ۱۱. این حملات تأثیرات عمیق و گاهی ویران‌کننده‌ای بر ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران داشته‌اند. با این حال، علی‌رغم این دوره‌های تاریک و تغییرات قلمرویی، ایران توانست هویت و فرهنگ کهن خود را حفظ کند.

چندین عامل در حفظ هویت ایرانی در برابر این چالش‌ها مؤثر بوده‌اند:

۱. ادبیات و شعر: ادبیات فارسی، به ویژه آثار بزرگانی چون فردوسی، سعدی، حافظ، و مولوی، نقش مهمی در حفظ و انتقال فرهنگ و هویت ایرانی داشته‌اند. «شاهنامه» فردوسی، که حماسه ملی ایران محسوب می‌شود، به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار در حفظ زبان فارسی و داستان‌های اسطوره‌ای و تاریخی ایرانی است.

۲. زبان فارسی: حفظ و گسترش زبان فارسی به عنوان زبان ادبی و دانش در دوره‌های مختلف تاریخی، به ویژه پس از اسلام، به حفظ هویت فرهنگی ایران کمک کرده است. زبان فارسی به عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر هویتی ایران، در طول قرون متمادی به عنوان زبان اصلی علم، ادبیات و اداره کشور حفظ شده است.

۳. تساهل دینی و فرهنگی: ایران یک جامعه چند فرهنگی و چند دینی بوده است که این تنوع، به حفظ و غنای هویت ایرانی کمک کرده است. تساهل و پذیرش دینی و فرهنگی، به ایران این امکان را داده است که پس از اسلام، عناصر فرهنگی مختلف را در خود جای دهد و به تدریج با آنها ادغام شود. این امر نه تنها به حفظ فرهنگ و آیین‌های کهن کمک کرده، بلکه ایران را به عنوان یک مرکز مهم فرهنگی و علمی در جهان اسلام مطرح کرده است. ۴. نهادهای آموزشی و علمی: تأسیس مدارس، دانشگاه‌ها و مراکز علمی در طول تاریخ ایران، به ویژه در دوران اسلامی، به ترویج دانش و فرهنگ ایرانی کمک کرده است. این نهادها نقش مهمی در حفظ و انتقال دانش و فرهنگ به نسل‌های بعدی داشته‌اند و ایران را به عنوان یکی از قطب‌های مهم تولید و نشر دانش در جهان اسلام معرفی کرده‌اند.

۵. مقاومت و اقتدار ملی: مقاومت مردم ایران در برابر حملات خارجی و تلاش برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور نیز به حفظ هویت ایرانی کمک کرده است. این مقاومت، همراه با تلاش برای بازسازی و احیای کشور پس از هر حمله، نشان‌دهنده اراده ملی برای حفظ فرهنگ و تمدن ایران است.

در نتیجه، جنبش فکری شعوبیه و دیگر عوامل فرهنگی، اجتماعی، و تاریخی به طور مشترک در حفظ و تداوم هویت ایرانی در برابر چالش‌های بزرگ تاریخی مؤثر بوده‌اند. این تلاش‌ها ایران را به عنوان یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های جهان که همچنان هویت و فرهنگ غنی خود را حفظ کرده است، معرفی می‌کنند.

ایرانیان در جنبش شعوبیه دستاوردهای فرهنگی و فکری قابل توجهی به دست آوردند. آنها در مدت کوتاهی ارزش و پیچیدگی ادبیات، فلسفه و علوم پارسی را به رخ کشیدند. این جنبش منجر به احیای فرهنگ پارسی در دنیای اسلام شد و در زمینه‌هایی مانند شعر، تاریخ‌نگاری و سایر مطالعات علمی نیز تاثیر به سزایی گذاشت. از نمونه‌های قابل توجه، ظهور شاعران پارسی زبان است که به زبان عربی می‌نوشتند و با ظرافت خاصی این آثار را با مضامین و دیدگاه‌های پارسی می‌آمیختند. این جنبش همچنین به دنبال حفظ تاریخ و ادبیات ایران باستان و پیش از اسلام بود، و این تلاش‌ها زمینه را برای ادغام فرهنگ کهن ایرانی در فرهنگ اسلامی، فراهم نمود.

جنبش شعوبیه یک گروه رسمی با لیست اعضای مشخص نبود، بنابراین شناسایی شاعران یا فیلسوفان پارسی خاص، به عنوان اعضای اصلی یا فرعی جنبش کاری است دشوار. با این حال، بسیاری از دانشمندان و چهره‌های ادبی پارسی آن زمان در آثار خود به رشد و توسعه این جنبش کمک کردند. از جمله چهره‌های برجسته می توان به رودکی، شاعر نامدار پارسی که اغلب به عنوان پیشگام در ادبیات پارسی شناخته می‌شود، اشاره کرد. رودکی نخستین شاعر مشهور پارسی‌سرای ایرانی در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری و استاد شاعران این سده در ایران است. رودکی را نخستین شاعر

بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند به این دلیل که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشته‌است و این از نوشته‌های ایرانی عربی‌نویسِ هم‌عصرِ رودکی «ابوحاتم رازی» مسجل می‌شود. ریچارد فرای شرق‌شناس و ایران‌شناس برجسته‌ی آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد که نقش مؤثری در پایه‌گذاری «مرکز مطالعات خاورمیانه» داشته، معتقد بود رودکی در تغییر خط از پهلوی به پارسی نیز نقشی موثر داشته‌ است که برگرفته از ذهنیتی است که پشت جنبش شعوبیه قرار داشت.

فردوسی، شاعر بزرگ پارسی و سراینده حماسه "شاهنامه" نیز همانگونه که اشاره شد نقش مهمی در جنبش فرهنگی که با احساسات شعوبیه هم‌راستا بود، ایفا کرد. اگرچه او به طور مستقیم جزئی از این جنبش نبود. کار او، در زمانی که نفوذ اعراب در منطقه غالب بود، در احیا و حفظ زبان٬ تاریخ و هویت فرهنگ پارسی، حیاتی بود. از طریق "شاهنامه"، فردوسی تاریخ و اسطوره‌شناسی پیش از اسلام ایرانیان را جشن گرفت و بدین ترتیب اهمیت میراث فرهنگی پارسیان را تقویت نمود. کمک‌های او به عنوان نقطه عطفی در حفظ فرهنگ و زبان پارسی است که با اصول جنبش شعوبیه هم‌خوانی و هم راستایی دارد.

اشاره‌های مستقیم به جنبش شعوبیه در متون ادبی آن دوران به طور صریح معمول نیست، زیرا این جنبش بیشتر یک جریان فرهنگی و فکری بود تا یک سازمان رسمی با مستندات روشن. همانطور که پیشتر اشاره کردم ماهیت این جنبش بیشتر در مضامین و محتوای آثار دانشمندان و شاعران غیر عرب آن زمان منعکس شده است، تا در اشارات یا بحث‌های مستقیم درباره خود جنبش. جنبش شعوبیه نمایانگر ادعای فرهنگی و فکری مسلمانان غیر عرب، به ویژه ایرانیان، در برابر برتری اعراب بود. این جنبش نشان‌دهنده خواستی عمیق‌تر برای به رسمیت شناخته شدن و احترام به میراث فرهنگی غنی مردم غیر عرب در دنیای اسلام بود. این جنبش، که بیشتر یک جریان فکری بود تا یک سازمان رسمی، به ظرافت در زمینه‌های مختلف ادبیات، هنر و علم تأثیر گذاشت. در درون تمدن اسلامی در حال گسترش، این جنبش نقش کلیدی در حفظ و ترویج زبان‌ها، تاریخ‌ها و فرهنگ‌های این جوامع، به ویژه فرهنگ پارسی داشت.

در حالی که جنبش شعوبیه بیشتر با ایرانیان ارتباط دارد، گروه‌های دیگر غیر عرب نیز در دنیای اسلام، به طور قابل توجهی در این جنبش فعال بودند.این گروه ها شامل مردم مناطقی مانند آسیای مرکزی و بخش‌هایی از قلمروی سابق امپراتوری پارس می‌شوند که شامل گروه‌های مختلف قومی و فرهنگی بوده‌اند. هر یک از این گروه‌ها به جهت فصل مشترکشان در احیای تمدن از دست رفته، میراث فرهنگی و فکری منحصر به فرد سرزمین خود می‌کوشیدند و به این طریق در عمل به غنی سازی کلی تمدن اسلامی هم کمک کردند.

به عنوان نمونه تأثیر معماری ایرانی بر آنچه به عنوان معماری اسلامی شناخته می‌شود، بسیار چشم‌گیر است. سبک‌ها، طراحی‌ها و تکنیک‌های ساختمانی که در ایران به وجود آمدند یا به طور قابل توجهی توسعه یافتند، در سراسر جهان اسلام گنجانده شده است. این شامل ویژگی‌هایی مانند گنبدها، مناره‌ها و تزئینات پیچیده آن‌ها می‌شود. تأثیر و گسترش هنر معماری ایرانی از جمله تبعات جنبش شعوبیه است. در حالی‌که شعوبیه بر برابری فرهنگی و فکری در درون امپراتوری اسلامی تمرکز داشت، توسعه‌های معماری بازتاب گسترده‌تری از تبادل فرهنگی و یکپارچگی بود که در جهان اسلام رخ می‌داد. معماران و هنرمندان ایرانی به طور چشمگیری با ارائه هنر و علم خود در معماری اسلامی سهم داشتند، اما برتری محوری عرب ها و گم شدن هویت تاریخی ممالکی چون ایران در دنیای اسلام این باور را پایه نهاد که معماری مساجد و بناهای ماندگار دوران اسلامی، نمونه معماری عربی است، که طبق شواهد تاریخی این موضوع واقعیت ندارد.

در ادامه این مطلب وقتی به مقایسه ملی گرایی با جنبش شعوبیه می پردازیم بیشتر متوجه این درهم تنیدگی های فرهنگی خواهیم شد و بیشتر به اهمیت این جنبش پی خواهیم برد.

تاثیر فتوحات اعراب بر هویت ملت‌های مختلف منحصر به فرد و پیچیده است. در حالی که برخی مانند ایرانیان توانستند بسیاری از شاخصه های هویت‌های فرهنگی خود را حفظ کنند، برخی دیگر تغییرات قابل توجه‌تری را تجربه کردند. برای مثال، در مناطقی مانند شمال آفریقا (شامل مصر، لیبی، تونس، الجزایر و مراکش امروزی)، هویت‌های بربری و قبطی اصلی تحت تأثیر فرهنگ عرب و اسلام قرار گرفتند. حدس زدن اینکه این مناطق چگونه می‌توانستند بیشتر هویت اصلی خود را حفظ کنند اگر جنبش‌هایی مشابه شعوبیه داشتند، امری فرضی است و غیرممکن. هر منطقه دارای دینامیک‌های تاریخی، فرهنگی و سیاسی منحصر به فرد خود بود که بر نتیجه هویت پس از فتح آنها تاثیر می‌گذاشت.

برای نمونه در مصر، فتوحات اعراب منجر به عربیزاسیون و اسلامیزه شدن تدریجی کشور شد و اکثریت مسیحی قبطی را ا به اکثریتی مسلمان با زبان عربی تبدیل کرد. در همین راستا سوریه، با چشم‌انداز قومی و مذهبی متنوع خود، پس از فتح اعراب، تغییرات فرهنگی قابل توجهی را تجربه کرد و فرهنگ و زبان عربی به مهم‌ترین عنصر پایه ای فرهنگ آنها تبدیل شد. اسپانیا، تحت حکومت عرب‌ها و بربر‌ها (الأندلس)، در همه زمینه های ساختاری به ویژه در زمینه‌هایی مانند معماری، علم و فلسفه ترکیب منحصر به فردی از فرهنگ‌های عربی، بربری و اروپایی را شاهد بود. با این حال، پس از بازپس‌گیری توسط ممالک مسیحی، بسیاری از این تأثیرات واژگون شد. در حقیقت می‌توان این‌گونه گفت که هر یک از این مناطق تجربه متفاوتی از فتوحات اعراب داشتند و مسیر تاریخی آنها تحت تأثیر عوامل مختلفی شکل گرفت. از جمله ماهیت فتح، فرهنگ‌های موجود و رویدادهای تاریخی بعدی.

جنبش شعوبیه، به عنوان یک پدیده تاریخی خاص در صدر اسلام، دیگر به شکل اصلی خود وجود ندارد. با این حال، مضامین زیربنایی چون افتخار فرهنگی و اهمیت حفظ و ارزش‌گذاری بر هویت‌های فرهنگی متنوع، به‌ویژه در کشورهایی مانند ایران که دارای میراث تاریخی غنی هستند، همچنان ادامه دارد. بیان‌های مدرن از افتخار فرهنگی و هویت می‌توانند به عنوان بازتاب اخلاقیات جنبش شعوبیه در نظر گرفته شوند. اما آنها بخشی از دینامیک‌های اجتماعی و فرهنگی معاصر هستند تا ادامه مستقیم جنبش تاریخی شعوبیه.

دودمان صفوی در ایران ، که در اوایل قرن دهم هجری برقرار شد، به طور قابل توجهی چشم‌انداز فرهنگی و مذهبی منطقه را تغییر داد. تمرکز اصلی آنها بر ایجاد شیعه به عنوان دینی دولتی بود، که منجر به تحول عمده‌ای در هویت فرهنگی و مذهبی در ایران و کشورهای اطرافش شد. این تغییر بیشتر در راستای تحکیم قدرت مذهبی بود و کمتر به موارد مورد نظر جنبش شعوبیه مربوط می‌شد. اما به این لحاظ که سیاست‌ها و اقدامات صفویان به سمت وحدت مذهبی تحت سیطره مذهب شیعه بود، به صورت غیر مستقیم در تضاد با رسالت جنبش شعوبیه قرار می‌گرفت. برخاستن شیعه تحت سلطنت صفویان در ایران به طور مستقیم جنبش شعوبیه را تحت تاثیر قرار نداد، اما چشم‌انداز فرهنگی و مذهبی ایران را تغییر داد. صفویان بیشتر بر ایجاد اسلام شیعه و شکل‌گیری هویت ایرانی منحصر به فرد در دنیای اسلام متمرکز بودند و این‌چنین باعث شدند مجموعه‌ای متفاوت از اولویت‌های فرهنگی و مذهبی در ایران شکل گیرد، شبیه به ملغمه‌ای که در طول چهار دهه گذشته بر ایران امروز گذشته است.

مقایسه رژیم فعلی ایران با صفویان نیازمند درک دقیقی از زمینه‌های تاریخ معاصر است. دولت صفوی با انتخاب شیعه به عنوان دینی دولتی، به طور قابل توجهی بر هویت فرهنگی و مذهبی ایران تاثیر گذاشت. رژیم فعلی ایران، که پس از شورش ۱۳۵۷ به قدرت رسید، نیز تاکید زیادی بر اسلام شیعه در سیاست‌گذاری‌ها و خط‌مشی‌های فرهنگی خود دارد. با وجود این که شباهت‌هایی در مرکزیت شیعه وجود دارد. زمینه‌ها، دوره‌های تاریخی و دینامیک‌های اجتماعی-سیاسی کاملاً متفاوت هستند. هر دوره ویژگی‌های منحصر به فرد خود را دارد و باید در چارچوب تاریخ و عصر خاص خود درک شوند.

آموزش و احیای جنبش شعوبیه و اصول آن می‌تواند برای ایجاد حس افتخار فرهنگی و آگاهی تاریخی در میان ایرانیان و سایر گروه‌ها مفید باشد. درک این بخش از تاریخ می‌تواند در قدردانی از میراث فرهنگی غنی و زمینه‌ی تاریخی دینامیک‌های فرهنگی در جهان اسلام نیز کمک کند. همچنین می‌تواند تفهیم و احترام گسترده‌تری نسبت به هویت‌های فرهنگی متنوع مانند کردها، بلوچ ها و ترک ها در منطقه ایجاد کند. چنین آموزش و آگاهی رسانی هایی می‌تواند در جهان امروز، که میراث فرهنگی نقش کلیدی در هویت جوامع دارد، به درک دقیق‌تری از پیچیدگی‌های تاریخی و فرهنگی مردمان خاورمیانه منجر شود.

آموزش ایرانیان، چه در داخل و چه خارج از ایران، در مورد میراث فرهنگی و تاریخی آن‌ها، از جمله جنبش‌هایی مانند شعوبیه، می‌تواند به وحدت بیشتر میان ایرانیان با پس‌زمینه‌های مختلف تباری، باوری و تاریخی کمک کند. درک تاریخ غنی و متنوع ایران و سهم گروه‌های قومی و فرهنگی مختلف در ثبات و یکپارچگی کشور می‌تواند به ایجاد حس هویت مشترک و قدردانی از این تنوع کمک کند. این آگاهی می‌تواند فاصله‌های فرهنگی را پر کرده و با حفظ ارتباطات فرهنگی کلیدی، اتحاد را در بین توده های مردم تقویت کند. تا با ایجاد یک حس هویت ملی جامع، این اتحاد قوی تر و موثرتر واقع شود. جشن باستانی نوروز و یا گردهمایی و شادی چهارشنبه سوری و مراسم شب یلدا، شاید بهترین نمونه های قابل ذکر و ماندگار برای ایجاد اتحاد موثر بین مردم ایران، فارغ از تبار و زبان و مذهب باشند.

و اما تفاوت ملی گرایی با جنبش شعوبیه در چیست؟

جنبش شعوبیه در دنیای صدر اسلام بیشتر در مورد ادعای فرهنگی و فکری در چارچوب فرهنگ اسلامی بود، تا یک جنبش ملی‌گرا در معنای مدرن آن. این جنبش با تأکید بر ارزش و سهم فرهنگ‌های غیر عرب، به‌ویژه پارسی، در درون تمدن اسلامی متمرکز بود. بر خلاف جنبش‌های ملی‌گرایی که اغلب به دنبال استقلال سیاسی یا تأکید بر هویت ملی جدا از سایر گروه‌ها هستند، شعوبیه بیشتر به دنبال افتخارات فرهنگی و برابری در درون ساختار سیاسی و مذهبی موجود در امپراتوری اسلامی بود. بررسی اینکه ناسیونالیسم یا ملی گرایی چگونه می‌تواند با چشم‌انداز فرهنگی و سیاسی در ایران مدرن تعامل داشته باشد، موضوعی پیچیده ای است. در حالی که ناسیونالیسم می‌تواند به عنوان ابزاری برای وحدت مردم بر مبنای تاریخ و میراث فرهنگی مشترک عمل کند، کاربرد و پیامدهای آن بسته به زمینه، می‌تواند بسیار متفاوت باشد. در ایران، جایی که دولت بر هویت اسلامی تاکید دارد، یک رویکرد کاملاً ناسیونالیستی یا ملی گرایی که بسیار بر میراث پیش از اسلام سرزمین پارس تکیه دارد، ممکن است با چالش‌هایی روبرو شود. توازن بین تاریخ غنی پارسی با هویت اسلامی که برای قرن‌ها در ایران مرکزیت داشته موضوعی ظریف است که نیازمند توجه دقیق به دیدگاه‌های تاریخی و معاصر است.

بازاندیشی یا زنده کردن جنبش‌های فکری مانند شعوبیه در دوران معاصر، برای تقویت هویت ملی و وحدت درونی در ایران، می‌تواند هم فرصت‌ها و هم چالش‌هایی را به همراه داشته باشد. هدف از این کار باید ترویج درک و احترام متقابل بین تمام گروه‌های قومی و فرهنگی مختلف درون کشور باشد، نه ایجاد تفرقه یا تقویت ناسیونالیسم محض که می‌تواند به حذف فرهنگ‌های قومی منجر شود.

فرصت‌ها:

- تقویت هویت ملی: بازاندیشی در جنبش شعوبیه می‌تواند به تقویت هویت ملی کمک کند، با شناسایی و قدردانی از تنوع فرهنگی و قومی که ایران را تشکیل داده است. - ترویج تساهل و تفاهم: این جنبش می‌تواند برای ترویج تساهل و تفاهم بین گروه‌های مختلف فرهنگی و قومی استفاده شود، تاکید بر اینکه تنوع می‌تواند منبع قدرت باشد نه نقطه ضعف.

چالش‌ها:

- خطر افراط‌گرایی ناسیونالیستی: هرگونه تلاش برای زنده کردن جنبش‌های فکری با رویکرد ناسیونالیستی باید با احتیاط صورت گیرد تا از افراط‌گرایی و استثمار قومیتی که ممکن است به تجزیه‌طلبی دامن بزند، جلوگیری شود. - توازن بین وحدت ملی و تنوع فرهنگی: حفظ توازن بین تقویت هویت ملی و در عین حال احترام و حفظ تنوع فرهنگی و قومی در ایران یک چالش است. هر نوع جنبشی باید تلاش کند تا این دو جنبه را به گونه‌ای متوازن پیش ببرد.

راه‌های پیش رو:

- گفتگوی فرهنگی: ایجاد فضاهایی برای گفتگو و تبادل نظر بین گروه‌های مختلف، تا همه صداها شنیده شوند و احترام گذاشته شود.

- آموزش و پرورش: تدوین برنامه‌های آموزشی که تنوع و تاریخ مشترک فرهنگی ایران را بازتاب دهند، تا از کودکی به تقویت درک و احترام متقابل کمک کنند. - پروژه‌های فرهنگی مشترک: ترویج پروژه‌های فرهنگی و هنری که همکاری و تبادل فرهنگی بین گروه‌های مختلف را تقویت کنند، می‌تواند به کاهش تنش‌ها و تقویت هویت ملی کمک کند.

در نهایت، هرگونه تلاش برای تقویت هویت ملی و وحدت در ایران باید با در نظر گرفتن تنوع و غنای فرهنگی این کشور صورت گیرد. این رویکرد نه تنها به حفظ ایران در برابر افکار تجزیه‌طلبانه کمک می‌کند بلکه می‌تواند ایران را به عنوان الگویی برای همزیستی مسالمت‌آمیز و احترام متقابل بین گروه‌های فرهنگی و قومی مختلف معرفی کند.

حال با شناخت و فهم درست از جنبش شعوبیه و هسته باوری پشت آن می توان پی برد که چگونه عواملی چون جوک های تباری، افراطی گرایی های ملی، جنبش های رادیکال مذهب گریز و یا مذهب محور، جنگ های سلیقه ای بر سر افراد، اندیشه ها و سازمان ها و از همه مهمتر ترویج ایده های جدایی طلبانه و تمرکز نادرست بر فرهنگ های تباری و اولویت دهی آنها بر فرهنگ و آیین کهن ایرانی چگونه ریشه اتحاد میان مردم را سست کرده است. دشمنان داخلی و خارجی ایران این تنها امپراطوری زنده مانده از دوران کهن با تفرقه افکنی و ایجاد تنش در بین اقوام، در پی آن بوده و هستند تا تار و پود این سرزمین را که به موجب اصالت فرهنگ و تاریخ کهنش تا به امروز پابرجا مانده را بشکافند و از صحنه تاریخ پاک نمایند. ما می توانیم با درایت و فهم درست و با بکارگیری از ابزارهای اطلاع رسانی جمعی، واقعیت سابقه‌ی تاریخی و اتحاد این ملت کهن و دلایل پایداری فرهنگی آنها را برای نسل جدید روشن ساخته و ایرانشهر را دوباره احیا کنیم.

هیربد هیومن

ژانویه ۲۰۲۴

منابع

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد جنبش شعوبیه و زمینه تاریخی آن، می‌توانید کتاب‌های زیر را مطالعه کنید: ۱. "ناسیونالیسم عرب در قرن بیستم: از پیروزی تا یأس" نوشته عدید داویشا - این کتاب بینش‌هایی در مورد ناسیونالیسم عرب ارائه می‌دهد که برای درک جنبش شعوبیه مرتبط است. ۲. "تاریخ جوامع اسلامی" نوشته ایرا ام. لاپیدوس - این کتاب دیدگاه جامعی از تاریخ اسلام ارائه می‌دهد، از جمله دینامیک‌های فرهنگی دوره اولیه اسلام. ۳. "تاریخ کمبریج ایران" - اثر چند جلدی که تاریخ ایران را به طور گسترده پوشش می‌دهد، از جمله دوره اسلامی که شعوبیه در آن ظهور کرد.

منابع اولیه ای که به جنبش شعوبیه اشاره دارند شامل تواریخ و متون ادبی نوشته شده توسط مورخین و ادبا مانند الجاحظ، ابن قتیبه و دیگران است. این آثار اغلب به بررسی تنش‌های فرهنگی و اجتماعی بین عر ب‌ها و غیرعرب‌ها می‌پردازند و گاهی اوقات به طور مستقیم یا غیرمستقیم به جنبش شعوبیه اشاره دارند.

الجاحظ (۸۶۸-۷۷۶ میلادی)، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان و ادیبان دوران عباسی، در آثار خود مانند "البیان و التبیین" و "الحیوان" به بحث‌های فرهنگی و اجتماعی می‌پردازد و گاهی اوقات به مزایا و ویژگی‌های فرهنگ‌های غیر عربی می‌پردازد.

ابن قتیبه (۸۸۹-۸۲۸ میلادی)، نویسنده و دانشمند مسلمان، در اثر خود "المعارف" و دیگر آثارش به تاریخ و فرهنگ عرب و موضوعات مرتبط با شعوبیه اشاره دارد. او در تلاش بود تا دانش و ادبیات عربی را دفاع و تبیین کند، اما در عین حال به تنوع فرهنگی در جهان اسلام نیز توجه داشت.

در دوران معاصر، درس‌هایی که از شعوبیه گرفته می‌شود می‌تواند به عنوان الهام‌بخش برای ترویج تساهل، تفاهم متقابل و همزیستی مسالمت‌آمیز میان گروه‌های فرهنگی و قومی مختلف عمل کند. تاکید بر اهمیت تنوع فرهنگی و قومی به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت ملی و جهانی می‌تواند به حفظ و تقویت پیوستگی اجتماعی و فرهنگی کمک کند.

از شما دوست عزیز خواهش می‌کنیم که به ما در مسیر رشد خرد جمعی کمک کنید. با هم می‌توانیم به دستاوردهای بزرگی دست پیدا کنیم. هر کمکی، بزرگ یا کوچک، می‌تواند به ما کمک کند تا با تولید محتوا ارزشمند و رایگان تفاوتی بزرگ در زندگی ما و دیگران ایجاد کنیم. سهمی کوچک از شما، راهی برای تغییر و بهبود زندگی ایرانیان خواهد بود. از اینکه با افتخار به این اهداف ارزشمند کمک می‌کنید سپاسگزاریم.

لینک برای حمایت مالی

مطالب بیشتر

ثبت دیدگاه و نظرات