طفل بازیگوش

A+ A-

طفل بازیگوش آمد
از درون سینه بیرون
دست جنبان، چهره خندان
پای کوبان، مست و مجنون
من که از سرما سرم را
سخت پنهان کرده بودم در گریبان
چشمهایم را ز بوران بسته بودم
ناگهان از جا پریدم
آتشی بر جانم افتاد
گرم گشتم همچو آفتاب
در صلات ماه مرداد
سینه ام همچو اناری که رسیده ترکی خورد
دانه هایش یک به یک گشتن هویدا
طفل خندید تا مرا دید
دست در دست من انداخت
شادمانه، کودکانه نغمه سرداد

توضیحات
شعر "طفل بازیگوش" اثر هیربد هیومن، نویسنده، فیلمساز و فیلسوف ایرانی-آمریکایی، تصویری شاد و زنده از بی‌پروایی و شور زندگی را به نمایش می‌گذارد. این شعر با توصیف ظهور ناگهانی یک کودک بازیگوش از درون سینه شاعر، به ما یادآور می‌شود که حتی در سردترین و تاریک‌ترین لحظات، جرقه‌ای از شادی و زندگی می‌تواند روشن شود. طفل بازیگوش، نمادی از نیروی جوانی و امید، شاعر را از سرمای بی‌روحی و انزوا بیرون می‌کشد و به او گرمای شادابی و نشاط زندگی را بازمی‌گرداند.

ثبت دیدگاه و نظرات


© تمامی حقوق این صفحه محفوظ است. هرگونه تکثیر یا کپی‌برداری از تمام یا بخشی از مطالب این وبسایت حتی با ذکر منبع، بدون اجازۀ کتبی هیربد هیومن ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.