شب

A+ A-

شب و وحشت, شب و ترس از سیاهی
شب عاشق کشی و بی پناهی
خمارآلوده چشمان و تباهی
نرفته راه دور و سر به راهی
من و من هر دو باهم خسته و خم
از این بازی دور دور بی وفایی
شبی با خاطرات رفته بر باد
من و شب هردو درگیر رهائی
چه بند است این که پابند من و ماست؟
نه این آن بند و زنجیر است که دانی
فلک گر با منش نبود مدارا
تو هم بستان زمن از هرچه خواهی
مرا عشقی الهی آفریده ست
چه ترسی از شب و از بی پناهی

توضیحات
در این شعر، هیربد هیومن با زبانی شاعرانه و عمیق، شب را به عنوان زمانی از وحشت، ترس، و تنهایی به تصویر می‌کشد، اما در عین حال، احساسات عشق و آزادی نیز در آن جریان دارد. او با استفاده از تصاویر زیبا و شگفت‌انگیز، ما را به دنیای درونی و پر از احساسات شبانه می‌برد و ما را به عمق وجود خود رها می‌کند.

ثبت دیدگاه و نظرات


© تمامی حقوق این صفحه محفوظ است. هرگونه تکثیر یا کپی‌برداری از تمام یا بخشی از مطالب این وبسایت حتی با ذکر منبع، بدون اجازۀ کتبی هیربد هیومن ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.