جنگ

A+ A-

اگه چشم آدم ها کور نبود
اگه خونه خدا دور نبود
من میرفتم تا دمش قبل سحر
می کوبیدم به دیوارش با تبر
اون اگه خواب به چشش بود
بیدار می شد
اون اگه مست بود و گیج
هوشیار می شد

میا وردمش بیرون از تو اتاق
من میشوندمش به زیر اون  زیر آفتاب داغ
آب می ریختم با دو دستم به روی صورتش
پاک می کردم این همه ننگ از تنش

تو خدایی
تو یگانه ای و حق
تو کریمی
تو رحیمی
تو نباید باشی بد

پاشو آفتاب ببین چه آتیش
پاشو این آب ببین
پاشو این خاک ببین
نذار این دنیا از این بدتر بشه

آخه تو رفتی نشستی تو کتاب
برا رعیت جیره بندی شده آب
عرق کارگرت خشک شده روی گونه هاش
اسم تو حک شده روی اسلحه
روی نقاب

تو خدایی
تو خدایی می دونی
اگه کاری میشه کرد
فقط تویی که میتونی

پاشو آفتاب ببین چه آتیشه
پاشو این آب ببین
پاشو این خاک ببین
نذار این دنیا از این بدتر بشه

توضیحات
در این شعر، هیربد هیومن با شعله‌ور شعری، چشمانمان را به واقعیت تلخ جنگ و تبعات آن بر جامعه هدایت می‌کند. او با اشاره به دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی بشر، تصویری از چگونگی تأثیر جنگ بر زندگی مردم و نیز نقدی سختگیرانه نسبت به تحریم‌ها و اجرای قدرت را ارائه می‌دهد.

ثبت دیدگاه و نظرات


© تمامی حقوق این صفحه محفوظ است. هرگونه تکثیر یا کپی‌برداری از تمام یا بخشی از مطالب این وبسایت حتی با ذکر منبع، بدون اجازۀ کتبی هیربد هیومن ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.