بابا جون دیر دیگه
بگیر بخواب
چرا آروم نداری؟
چشمای قشنگ تو
از دل دنیا چی میخواد؟
گرمت؟
چی بابا حال نداری؟
بذار من پنجرهها رو باز کنم هوا بیاد
(بابایی)
جون بابا
(میدونی که عشق چیه؟)
پس بگو تب نداری
سرخی تو صورتت
میخواد بابا برات قصه بگه
بذار من پنجره ها رو باز کنم
می شینم حرف میزنیم
قصه میگیم
اینقدر دل میدیم و دل میگیریم
تا که خورشید خانومم از پشت کوها در بیاد
بابا عشق عمر طولانی داره
عشق همون امانت
که خدا با نفسش تو دل آدم میذاره
عشق یعنی
وقتی که بوته گل میده
وقتی بلبل زیر آواز میزنه
وقتی خورشید درمیاد
وقتی ماه از تو آسمون
با شب بوها حرف میزنه
همه چی میاد تو این دنیا میره
الا عشق که هر طرف نگاه کنی
هنوزم تو قلب آدم و پرنده و دار و درختها
باقی
بابا عشق انقدر بزرگ و عمیق
که همیشه ذهن آدما
از دیدنش
شنیدنش
حتی از رد شدن کنارشم
فراری
عشق مثل ی قصه میمونه
که آدم وقتی به اون گوش میکنه
بیدار می شه
عشق عزیزم همون شبنم اشکی که
داره از چشات پایین می یاد
بذار اشکهات از رو گونه هات پاک بکنم
عشق قشنگ اما با اشک
به صورت نوگلک من نمی یاد
عشق بابا خنده میخواد
شادی میخواد
عاشق پاینده میخواد
اون اگه خواب از تو چشمات میبره
جاش بابا توی دل قشنگ تو
روزی می یاد
نور می یاد
دوباره حرکت و شور میاد
عشق عزیز دل من
بیشتر از حرف من
عشق اهورای بزرگ هستی
تو قلبت میشینه
جلوی تاریکی و سیاهی ها رو میگیره
عزیزم
عاشقی قشنگ و ترس نداره
عاشقی ی حس تو وجود آدماست
که تو هیچ مدرسه ای
برای عاشقی و عاشق شدن
درس نداره
گلکم عاشقی اول آدم شدن
عاشقی دریچه باریکی
که تو رو تا بی نهایت
تا خدا هم میبره
بابا جون بخند حالا
به اون بلورهای قشنگ الماسیت بگو
اگه خواست بازم از گونه هات پایین بیاد
با خنده و با رقص بیاد
عاشقی سعادت دخترکم
هر کسی تاب نگه داشتنش نمیاره
من برم بابا
تو رو با عشق تنها میذ ارم
اما خب یادت نره
غزل , بابا
که بابت همون بیرون
تا ابد دوست داره
عاشقت
ثبت دیدگاه و نظرات