بر بلندای درخت
خانهای ساختهام
تا مبادا نرسد
دست نامحرم تو
به برهنه تن من
چشمهایم پی تو میگردند
تا که در بگشایی
مانده نانی به کف همت خویش
پای در بگذاری
بروی گوشهای پنهان بشوی
و من از بالاها
سوی تو پر بکشم
لغمهای بردارم
تا نمک گیر بشوم
بر بلندای درخت
خانهای ساختهام
تا مبادا نرسد
دست نامحرم تو
به برهنه تن من
چشمهایم پی تو میگردند
تا که در بگشایی
مانده نانی به کف همت خویش
پای در بگذاری
بروی گوشهای پنهان بشوی
و من از بالاها
سوی تو پر بکشم
لغمهای بردارم
تا نمک گیر بشوم
ثبت دیدگاه و نظرات