عشق مریض
ای افسون
آنروزها
در کوچه های غربت باهم
اما دور از هم میگذشتیم
یادت هست؟
تو نغمه میخواندی
من رویا میبافتم
تو آه میکشیدی
من آینه می ساختم
بی تدبیر
بی فردا
بی پروا
من در تو خانه می دیدم
بی آنکه بدانم
در دلت لرزه ایست
که جز تنهایی
هیچ ارمغانی آنرا نیست
هیچ درمانی نیست
تو از تاریکی ها گفتی
من از نور
تو از تن های مریض
از نزدیکی ها
من از عشق
من از دور
بازدمت را در من دمیدی
خنده خشکید بر شاخه های لب
مثل پاییز
خنده های خشک
از شاخه های سرد فروریخت
ریشه در زمین لرزید
چون به خواب سرمای زمستان را دید
در دنیای من پاییز نیست
مادامی که دل جوانه میزند به امید
تا بهاری برسد
آیا میبایست خوابید؟
توضیحات
در شعر "عشق سمی"، هیربد هیومن به جذابیت های عشق با نیتی خالص و طبیعت نابخردانه یک شریک مجروح و صدمه دیده که بیماری از آن به دنبال دارد، پرداخته است. این شعر در پس زمینه مسیرهای دور افتاده و آرزوهای بیوفاقی قرار دارد و داستان یک جان دهنده آرامشی را روایت میکند که در پیشگیری از یک منبع زخمی و مضر میباشد. همانند یک بیماری بیدرمانی، رابطهای که به آرامی نیروی حیات را خشک میکند. هیربد به طرز ماهرانهای تأثیر ویرانگر حمله نزدیکی مستغل و تضاد آرزوهای ناملاحظ را به تصویر میکشد، که مثل یک جلاد عاشق، نشان میدهد چگونه این نوع رابطه به تدریج زندگی را خنثی میکند. "عشق مریض" یک تفکر در مورد استقامت روح انسان، تلاش برای شفا و رقص تلخ-شیرین عشق با جذابیت و قابلیت تأثیر گذاری آن بر روی جان میباشد و خوانندگان را به اندیشه در مورد تعادل حسی و حفظ خود دعوت میکند.
ثبت دیدگاه و نظرات