پژواک تنهایی

A+ A-

نه تو تنها نیستی
در این دوران بی‌مرهم
در این شهر پر از آهن
در این تنهایی تاریک
در این سلول بی‌همدم
که باور‌ها همه سست‌اند
که خون را از زمین شستند
در این بازار مردم خوار
در این شهر پر از دیوار
نگو تنها شدم تنها
نگو افتاده‌ام از پا
نشو تسلیم تنهایی
بدان هر لحظه با مایی
نه تو تنها نیستی
نه تو تنها نیستی
نشو نامید نشو خسته
که پشتم پشت تو گرمه
اگر دورم اگر تنها
اکر دلواپس فردام
اگر چشمم پر از اشک
اگر خشمم اگر فریاد
اگر زخمی باورهام
اگر آواره دنیام
اگر در خانه محبوسم
تورا از دور می‌بوسم
نگو تنهایی آسان نیست
که من هم مثل تو تنهام
تو تنها نیستی
نه تو تنها نیستی

توضیحات
به 'پژواک تنهایی'، شعری تأثیرگذار از هیربد هیومن، که قدرت همدلی را در میانه‌ی انزوای غلبه‌کننده به نمایش می‌گذارد، غوطه‌ور شوید. در برابر پس‌زمینه‌ای از جهانی که سرد و بی‌انعطاف به نظر می‌رسد، این اثر گرمی و اتحاد را به میدان می‌آورد. هیومن داستانی را می‌بافد که مستقیماً با روح صحبت می‌کند، یادآوری می‌کند که حتی در تاریک‌ترین لحظات، هیچ‌گاه واقعاً تنها نیستیم. از طریق ابیاتی که بر مبارزات وجود و تمنای ارتباط تأکید دارند، هیربد هیومن چراغی از امید و استقامت را ارائه می‌دهد. چه با سکوت تنهایی روبرو باشیم یا با هرج و مرج نابسامانی، 'پژواک تنهایی' به عنوان گواهی بر روحیه پایدار اتصال انسانی و پیوندهای نامرئی که ما را به یکدیگر متصل می‌کنند، ایستادگی می‌کند.

ثبت دیدگاه و نظرات


© تمامی حقوق این صفحه محفوظ است. هرگونه تکثیر یا کپی‌برداری از تمام یا بخشی از مطالب این وبسایت حتی با ذکر منبع، بدون اجازۀ کتبی هیربد هیومن ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.