کاش میشد مرگ را از مغازه خرید
به مغازه دار خندید و گفت
“میخواهم بمیرم”
او قفسه ها را با انگشت نشانم میداد
و می پرسید
“شما از کدام رنگ بیزاری؟”
و من با لبخند
می گفتم
“غیر از سیاه از همه”
مرگ را در جعبه میگذاشت
به دورش روبان ساده سیاهی میزد
و با لبخند جعبه را به دستم میداد
من میمردم
توضیحات
به دنیای برانگیزاننده هیربد هیومن، نویسنده، فیلمساز و فیلسوف ایرانی-آمریکایی، از طریق آخرین شعر او وارد شوید. این اثر تأملبرانگیز، موضوع عمیق آرامش یافتن در نهایت مرگ را با ترکیبی از زبان معاصر و احساسات فرازمانی بررسی میکند. با ما همراه باشید تا عمق بیان شعری هیومن را در حالی که او پیچیدگیهای تمایل، پذیرش و جستجوی نهایی برای صلح را ناوبری میکند، تجربه کنید.
ثبت دیدگاه و نظرات